در سوگ شهادت زهرای مرضیه سلامالله علیها، چشم به اشک نشسته و اشکبار است و دل غمزده و داغدار است و به نگارش طنز در بخش گفت و شنود رضایت نمیدهد.
فارسپلاس؛ دیگر رسانهها – کیهان نوشت: قلم بیاختیار بر کاغذ میلغزد و دست فرمان نمیبرد. هم از این روی، بخش گفت و شنود امروز را دیگرگونه مینگاریم و به قطعهای برگرفته از یکی از یادداشتهای چند سال پیش کیهان اختصاص میدهیم. «در جریان جنگ احد به ناگاه این شایعه بر سر زبانها افتاد و دهان به دهان چرخید که «رسول خدا(ص) به شهادت رسیده است». با شنیدن این شایعه که در گرماگرم جنگ، دور از انتظار به نظر نمیرسید، جماعتی از مؤمنان در ادامه نبرد به تردید افتادند و گروهی از آنان که پایان عمر رسول خدا(ص) را، پایان عمر اسلام نوپای آن روز میدانستند و با رفتن پیامبر اعظم(ص)، همه آنچه آورده بود را از دست رفته تصور میکردند! با دلواپسی پای از میدان پس کشیدند، اگرچه شمار بیشتری به نبرد ادامه دادند. در پی این واقعه بود که خدای سبحان به کلام وحی، پا پس کشیدگان را ملامت فرمود؛ «محمد(ص)، رسول خداست و پیش از او نیز پیامبرانی بودهاند، آیا اگر او رحلت کند و یا به شهادت برسد، به گذشتهها بازمیگردید»؟ -آیه 144سوره مبارکه آلعمران- شاید آن عده که پا پس کشیدند، پیش از آن زمزمه خناسان را شنیده بودند که رسول خدا(ص)، فرزند پسر ندارد و اگر چشم از جهان فرو بندد، طومار اسلام درهم خواهد پیچید و آئین تازه از راه رسیده با آورنده آن خواهد رفت! این آرزوی اشراف و مشرکانی که اشرافیت از دست داده بودند، اما خیال خام بود چرا که خدای منان و مهربان، فاطمه(س) را -نه فقط- به رسول خدا(ص)، که تا همیشه تاریخ به اسلام، مسلمانان و همه دنیای دینباوران و خدادوستان، بخشیده بود. زهرای ما(س) را «کوثر» نامیده بود و به وجود مبارکش حجت آورده و خطاب به رسول خدا(ص) -بخوانید همگان- بشارت داده بود که «دشمنان تو، بیعقبه هستند»… خدای مهربان، فاطمه(س)، دختر رسول خدا(ص)، همسر امیرمؤمنان(ع) و مادر تمامی امامان علیهمالسلام را «محور» و «اساس» ماندگاری اسلام معرفی کرده بود…. و اما، تاریخنویسان و وقایعنگاران در صدر اسلام برخی از کوچکترین و کماهمیتترین رخدادهای آن روزها را با دقت و شرح جزئیات آن ثبت کردهاند که امروزه در دست و قابل مراجعه است. مثلاً این که خانه فلان سردار اسلام در کدام نقطه قرار داشت و فلان شخصیت صدر اسلام در کدام جنگ و حتی در کدام نقطه از میدان جنگ کشته شد و یا به شهادت رسید و یا فلان شخص با نیزه حمله میکرد یا با شمشیر و… بنابراین آیا تعجبآور نیست که تربت پاک دختر پیامبر خدا(ص) با آن همه نقش برجستهای که در اسلام داشته است و آن همه فضیلت و شأن والایی که از قول رسول خدا(ص) درباره آن حضرت نقل شده است «بینشان» باقی بماند؟! چرا فاطمه را شبانه به خاک میسپارند؟ چرا آثار و نشانههای ظاهری قبر او را از میان برمیدارند؟ و چرا علی(ع) بر بینشانی تربت زهرای مرضیه(س) که سفارش خود او بود اصرار میورزد و در نجوای غمزده خویش با رسول خدا(ص) از این بینشانی خبر میدهد؟…در این ماجرا، «پرسش و پاسخ» به هم آمیخته و «جوابها» در متن «سؤالها» جای گرفتهاند… و بینشانی قبر فاطمه(س) یک «نشانه» است. زهرا(س) که پیامبر خدا(ص)، خشنودی او را خشنودی خدا دانسته بود، در بینشانی مدفن خود، از اعتراض به آنچه که آن روزها بعد از رحلت رسول خدا(ص) در مدینه، مرکز حکومت اسلامی در جریان بود، خبر میدهد… زهرای ما(س) به یاد میآوری که چه غریبانه به مسجدالنبی(ص) رفتی و در اجتماع بزرگ آن روز مهاجر و انصار با پهلوی شکسته به خطبه ایستادی؟ چه دردمندانه از پیمانشکستگان گلایه میکردی؛ «خس و خاشاک نفاق در شما پدیدار گشته، لباس دین در میانتان کهنه شده… کبک باطل، خواندن آغاز کرده و در خانههایتان به گردش آمده، شیطان از مخفیگاه خود به میان شما سرک کشیده و میبیند که ندایش را پاسخ میدهید و…». چه دل پرغصهای داشتی! امروز اما، در عصر بعثت دوباره بار دیگر شیطان بزرگ از درد جیغ بنفش میکشد و به عصبانیت توأم با سردرگمی اعوان و انصارش را به یاری میطلبد، بیآن که فاطمیون زمان، امانش دهند. فاطمه عزیز! پیامی که با بینشانی تربت خود برجای نهادی بعد از شهادت تو، در چرخ زمان چرخید و چرخید تا به عصری رسید که «عصر خمینی» نام گرفته است. ملتهای مسلمان با الهام از آن «بینشانی» خوش به نشان آمدند، سقف نظام سلطه را شکافتند و طرحی نو درانداختند که امروزه جهان سلطه را به تنگ آورده است و… آیا از امت خویش راضی هستی؟ تقصیر و قصور ما را به خمینی و خامنهای و خیل عظیم شهیدان ببخش و از ما راضی باش که اگر «بیهمگان به سر شود، بیتو به سر نمیشود». پایان پیام/ت